سه‌شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۷

اداي دين يا بي حرمتي؟

دشوار است هم ميهني را بيابيم كه موافق با گرامي داشت ياد جان باختگان دفاع از ايران زمين نباشد।همانگونه که درشهروروستاهاي ايران كوي و برزني نيست كه عزيزي را دراين راه فدا ننموده باشند، نام هاي حك شده برمقابركشته گان جنگ نيز گواه آن است که دانشجويان همپاي ديگراقشاردراين كارزارسهيم بودند.با اين همه اين روزها با شنيدن اخبار مراسم تدفين در دانشگاه ها و رويارويي دانشجويان با نيروهاي حكومتي پرسشي كه مطرح مي شود آن است كه زواياي پنهان اين كشمكش كدام است؟

آیا راه تجليل از آناني كه براي آزادي وسربلندي ميهن جان خود را فدا نموده اند آن است كه مراسم تدفين شان را درصحن دانشگاه برگزار نمايند ودرهمان هنگام برادران و خواهران آنان را از دانشگاه به زندان اوين ببرند.
اگرآنها جان دادند تا ملت درآزادي ، رفاه و امنيت بسر برند و بايد به خاطر اهداف شان تكريم شوند، پس چرا كساني كه براي ابراز انديشه و نظر آزادي مي خواهند بايد ازتحصيل محروم شوند؟ يا چرا كارگران ومعلماني كه حق تامين معيشت را فرياد مي‌كنند بايد سركوب شوند। هنوز افكارعمومي خود سوزي « انسان »ي كه گفته شد جانبازجنگ يا به گفته ي لاريجاني معتاد بود، را ازياد نبرده كه دو خودسوزي ديگرنيز دربرابر بنياد شهيد و دانشگاه تهران اتفاق افتاد. خود سوزي بازماندگان جنگ نمايانگر نهايت بي پناهي كساني است كه با ادعاي حمايت و تكريم ازآنها مخالفان و منتقدان سياسي آماج حملات حكومت قرار مي گيرند.

ازديگرسوي به نظر مي رسد جنبش دانشجويي تنها جنبش اجتماعي است كه توانسته صداي اعتراضش دربرابر سياست هاي جاري حاكميت را همچنان بطوررسا اعلام نمايد. حكومت به رغم بكار گيري ابزارهاي مختلف اعم ازاحضار، بازداشت، ربودن، محروميت ازتحصيل ، اخراج اساتيد، انتصاب نيروهاي امنيتي و نظامي در مصدر رياست دانشگاه ، استقرار شبه نظاميان ، گشايش دفاتر نمايندگي روحاني ، ساختن تشكل هاي جعلي، انحلال يا غيرقانوني خواندن تشكل هاي مردمي ، شانتا‍ژ رسانه اي و پروژه سازي امنيتي و... و با وجود يك دست شدن گرایش جناحی حکام همچنان براي نفوذ دردانشگاه ناكام مانده است. اكنون به نظر مي رسد به بهانه ي مزاركشته گان جنگ مي خواهند گسيل گسترده تر افراد غيردانشجوي حامي خود را به صحن دانشگاه توجيه نموده با اين تصور اشتباه كه مي توانند فضاي اعتراضي دانشگاه را تحت تاثير قرار دهند.

اي بسا همان كساني كه به نامشان مقبره در دانشگاه مي سازند اگر امروززنده بودند فرياد اعتراضشان نسبت به سياست هاي حاكم همچون دانشجويان بلند بود.شايد آن ها نيزدرپي بيان مطالبات خود مجبوربه حبس در زندان اوين مي شدند.اما اكنون كه مرده اند عزيزند!! گويي اينان دانشگاه را اينگونه مي خواهند.

درشرايطي كه به گواه آمارهاي جهاني رتبه علمي دانشگاه هاي ايران به پايين ترين سطح خود رسيده واكنون نيازمند مساعدت دولت براي ارتقاي سطح علمي ونيز فراهم آمدن آزادي كامل براي تحقيق و پژوهش وتعاطي انديشه ها و افكارگوناگون است آيا دستاويزقراردادن شيوه هايي نظير دفن جان باختگان جنگ به منظور نيل به مقاصد سياسي بيش از هرچيز اقدامي توهين آميزهم نسبت به آنان وهم نسبت به ساحت دانشگاه نيست.

شوربختانه آنانكه مدعي حكومت ديني وپيروي ازمباني اخلاقي اند استفاده ازهرابزاربراي نيل به مقصود خود را روا مي دانند. حال آنكه پيش از اين رژيم هاي ديگري اين روش ها را آزموده و در سرانجام كار ازمقصود خود بازماندند.
گوبلز را از متخصصين تبليغات عوام فريبانه لقب داده اند كه روش هايش پس از نيم قرن همچنان الگوي عمل رژيم هاي توتاليتر است.دركتابي كه دونويسنده به نام آجر مانول و هانريش فرنكل درمورد زندگاني وزير تبليغات رژيم نازيسم هيتلري نگاشته اند. يكي ازترفندهايش را اززبان او چنين نقل كرده اند:
هروقت يكي از طرفداران حزب در درگيري ها كشته مي شد مسرور بوديم. چرا كه بهانه اي بود تا تشيع جنازه كنيم وبا اين وسيله احساسات مردم را براي اهداف حزبي تحريك كنيم.
گرچه سیاست های گوبلز در کوتاه مدت موجب فریب توده ها و تحکیم حاکمیت حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان و اقتدار کاریزماتیک شد اما ناتوانی اندیشه نازیسم در برابر موج فزاینده دمکراسی آن را به شکست وادار ساخت. آیا پند آموزی از تاریخ دشوار است.

1 نظر:

Anonymous ناشناس...

درود. با وجود غم سنگين جان سپردن عزيزان آقايان حشمت ساران و صيافي در زندانهاي رژيم ودر آستانه نوروز قلب وروح هر انسان آزاده اي را بدرد مياورد . به شما و تمامي رادمردان با شرف و دلسوز ايراني و آزده نوروز را شاد باش ميگويم . به اميد كوششي مستمر و فراگير براي آزادي ايران نوروزتان پيروز هر روزتان نوروز

۱:۰۶ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

نوشته شده >>