چهارشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۸

انتخاب در تاريكي

شايد پنهان كاري و غيرشفاف بودن (بي خبرنگهداشتن مردم) ازويژگي هاي بارز سياسي حكومتگران درساختارجمهوري اسلامي باشد.خصيصه اي كه طي سالهاي اخير به دليل طبيعت دولت امنيتي – نظامي دراتمسفرسياسي كشورغلظت بيشتري يافت. اكنون كه 5 هفته به انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري باقي مانده است، هنوز نامزدهاي قطعي جناح هاي حكومت درپس پرده اند. معلوم نيست آن دسته ازكساني كه بي تابانه درداخل و خارج كشوربرطبل حضوردرپاي صندوق راي مي كوبند انتظاردارند مردم به چه برنامه اي راي دهند. درچنين شرايطي براي تفسير صحنه آرايي انتخابات تنها به حدس وگمان هاي برگرفته از مجموعه خبرها ورويدادها مي توان بسنده نمود.

دراردوگاه اقتدارگرايان به رغم حمايت بازاريان احمدي نژاد هنوزگزينه قطعي ديگرگروهها نيست। ازيكسو روي گرداني دوتشكل عمده روحاني نسبت به حمايت از كانديداتوري احمدي نژاد حاكي ازآن است كه روحانيون ازقبضه ي روزافزون نظاميان درعرصه قدرت (سياسي – اقتصادي )احساس خطر مي كنند. به ويژه آنكه احمدي نژاد استعداد آنرا دارد تا امام زمان را از قلمرو اختصاصي روحانيون خارج نموده و نگراني آنان درآن است كه درپرتو اين دستاورد، در نزد عوام كفه ي رباني تري نسبت به ولايت فقيه بيابد.همچنين ورود محسن رضايي به اين عرصه درشرايطي كه كسب رضايت از رهبربراي اعلام كانديداتوري به عرف غيرقابل اجتناب دوجناح تبديل شده نيز قابل توجه است. درعين حال مشكل راست گرايان آن است با كنارگذاشتن احمدي نژاد درصورت حضور مجدد خاتمي كدام گزينه را مي توانند به صحنه آورند.

سوي ديگر اين معادله ي قدرت را درآرايش ناروشن اصلاح طلبان بايد جست.
نخستين ابهام دراذهان عمومي با حضوريكباره ميرحسين موسوي پديد آمد। اكنون با گذشت دوماه از اعلام حضورموسوي مردم هنوزبراي شنيدن پاسخ روشني از وي به انتظار نشسته اند كه چه شد پس از20 سال سكوت تصميم به حضوردراين عرصه گرفته است. اگرآنگونه كه خود بيان كرد؛ درگذشته به دليل حضور افرادي چون هاشمي وخاتمي ضرورتي به وجود او نبود. پس اين سخن خاتمي درروز اعلام حضور درصحنه انتخابات را چگونه بايد تفسيركرد كه گفت:« تلاش من این بود ایشان(موسوي) را قانع کنم که به طور قاطع در دهه فجر اعلام کند در عرصه حضور دارد به هرحال مردم انتظاراتی از ما دارند و با توجه به انتظار جامعه و احترامی که برای مردم قائل هستیم طبیعی است؛ من باید به قولی که به مردم داده‌ام عمل کنم و آمادگی خود را برای حضور (علی رغم میل شخصی) اعلام دارم.» آيا اعلام حضور موسوي پس از حضور خاتمي درصحنه انتخابات كه منجربه خروج خاتمي ازاين عرصه شد به معناي آن است كه برخلاف تبليغات درمورد اخلاق سياسي، ميرحسين موسوي صادقانه برخورد نكرد؟

يك گمانه آن است كه سه كانديداي اصلاح طلب مجري يك برنامه ي كلي اين جناح حكومت اند. دراين راستا نقش كروبي اعلام شعارهايي كه ديگران ازطرحش ابا دارند. موسوي بلاگردان خاتمي تا روزهاي منتهي به راي گيري و در نهايت حضورخاتمي درساعت پاياني ثبت نام ارزيابي مي شود.
دراين گمانه چنين طرح مي شود كه با اين صحنه آرايي؛ اول اينكه زمان براي تخريب و حتي تهديد هاي جدي تر نسبت به خاتمي از رقيب گرفته مي شود.
ديگر اينكه با توجه به پتانسيل انشقاق دربين اقتدارگرايان امكان طرح كانديداهاي متعدد و درنتيجه شكستن آرايشان فراهم مي شود .
سوم اينكه جامعه اي كه به او قبولاندند هيچ چاره اي جزانتخاب ميان بد و بدتر ندارد وقتي گزينه ي ناگزيرش موسوي شد و پس ازشنيدن حرف هاي موسوي ازنظر شرايط رواني احساس كرد كه مجبوراست 20 سال به عقب برگردد آنگاه حضور خاتمي همچون ورود يك منجي شوك جديدي وارد نموده و درنتيجه نيازي به اين نيست كه خاتمي پاسخگوي انتقاداتي باشد كه حتا طرفداران سابق او به طورجد آنرا دنبال مي نمودند.

سرانجام اينكه دريك تحليل كلي با توجه به ميزان تاثير حمايت خاتمي از كانديداتوري نمايندگان اصلاح طلب درمرحله نخست انتخابات مجلس هشتم، اين باور در گروههاي رفرميست قوت گرفت كه راي دهندگان سابق به خاتمي اكنون انگيزه كافي براي حضور درپاي صندوق راي را ندارند.بنابراين راهي بجز يارگيري از درون كساني كه درهرشرايطي پاي صندوق راي مي روند نيست. با اين ديدگاه موسوي مي تواند گزينه مناسب تري ازخاتمي باشد. چرا كه امكان كسب راي ازهردوجناح را دارد. ضمن اينكه مشكل پيش گفته ي روحانيون درجايگزيني احمدي نژاد با اين گزينه حل خواهد شد اما چنانچه درطول مدت اعلام كانديداتوري موسوي با نظرسنجي هاي بعمل آمده ودريافت تصوير روشن تر از تمايلات جامعه امكان راي آوري وي تنزل كند درنهايت خاتمي مي تواند جايگزين موسوي شود.

اين نگاه به آرايش انتخاباتي اصلاح طلبان با اين گفته هاي خاتمي نيز هم خواني دارد كه گفته بود: « از بین من یا مهندس میر حسین موسوی یکی در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری کاندیدا می‌‏شویم» و همچنين اين سخن كه : «در نهايت جامعه خواهد ديد اصلاح طلبان تصميمي را خواهند گرفت كه هم مردم راضي باشند وهم به نفع كشور باشد.»

با فرض اينكه موسوي گزينه نهايي اصلاح طلبان باشد پرسشهاي دانشجويان دردانشگاه هاي چمران اهواز، رازي كرمانشاه و مازندران نشان داد كه مطالبات دانشجويان فاصله فراواني با ديدگاه وي دارد و او جز آنكه دربرابر اين پرسش ها سكوت كند يا سربه پايين افكند راهي ندارد. او به صراحت گفت كه با اصلاح قانون اساسي مخالف است. با مشاركت نهضت آزادي (كه شايد حداكثر جايگاه آن كف گروههاي اپوزيسيون باشد) دركابينه اش مخالفت كرد و پس ازگذشت 20 سال هنوز هم درزمينه ي اعدامهاي دسته جمعي زندانيان سياسي سال 67 كه درزمان صدارت او صورت گرفت موضعي اعلام نكرد.
اما چنانچه خاتمي جايگزين موسوي شود آيا فرصتي براي طرح برنامه هاي جديد خواهد داشت يا بدون آنكه به مردم حق دهد كارآمدي رويكرد گذشته را به چالش بكشند مي خواهد همان سبك را تكراركند.
با اين ايستارازفضاي انتخاباتي كه به انتخاب درتاريكي مي ماند معلوم نيست به جزترس از احمدي نژاد اصلاح طلبان با چه برنامه تازه مي خواهند مردم را به پاي صندوق هاي راي آورند.

وراي جناح هاي حكومتي گروههاي اصلاح طلب خارج ازقدرت نيزبه عنوان مطالبه محوري بيانيه اي صادركردند। گرچه دعوت به حضوردر پاي صندوق هاي راي درآن تصريح نشده اما بيش از آنكه بوي بسترسازي يك جنبش اجتماعي از آن به مشام برسد و پيش از آنكه كانديداهاي موجود تعهدي مبني برپذيرش شرايط اين گروهها پذيرا گردند بوي انتخاب گزينه اصلاح طلبان درروزهاي پاياني انتخابات ازاين بيانيه استشمام مي‌شود.

دركناردايره جناح بندي ها ي متن وحاشيه حكومت ، دايره ديگرموضع اپوزيسيون تحولگرا(ساختارشكن) داخل كشوراست كه هنوز كم سو است. گرچه به دلايلي نظير فقدان شرايط برگزاري انتخابات آزاد ومشكلات ساختارحقوقي كه اختيارعمل را از منتخب مردم سلب مي كند،عدم حضوردرپاي صندوق راي موضع مشترك اين گروه هاست اما به رغم تاكيد اوليه برهماهنگي اعلام برنامه، تاخيردرموضعگيري رسمي شايد به اين معنا باشد كه بزعم خوش بيني هاي نخست درانسجام يابي جبهه ي اپوزيسيون اين كاروان همچنان از آفت هاي دروني دررنج است.