شنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۵

خرد وآزادی

يكي ازمقولاتي كه ازديربازدغدغه هاي فكري وجدال انديشه ها راسبب گرديده توجه به اين مهم بوده است كه آيا همانطوركه درطبيعت قوانيني حاكم است كه شناخت وبكارگيري آن موجب تسلط انسان برطبيعت شده ، برجامعه وتاريخ نيزقانوني حاكم است؟ آيا مي توان با درك قاعده مندی تاريخ سرنوشت جوامع را پيش بيني كرد ؟ آيا قواعدي برجامعه بشري حاكم است كه بتوان به مدد آن مسيرتحول دريك جامعه را رقم زد؟
برخي پاسخ مثبت خود به اينگونه پرسش ها را چنين پي گرفتند كه آن جبري كه برسرنوشت انسان حاكم است ، اعتقاد به قضا وقدراست . قدريون اين انگاره خود را محتوم تاريخ خواندند واينكه نيروهاي ماوراي طبيعت سرنوشتي را براي انسان ها تعيين كرده اند كه انسان ها چه بخواهند يا نخواهند برطبق همان مقدرات زندگي خواهند كرد. برخي ديگرپس ازآنكه دراطراف خود موجبي براين امرنيافتند نگاه خود را به سوی آسمان دوختند. آنها اجرام آسمانی وستارگان را تعيين كننده سرنوشت وآينده انسان خواندند.این دونگره گرچه به قاعده مندی تاریخ باورداشتند اما ضمن آن براین عقیده نیزاستواربودند که این قانون خارج ازدسترس بشربوده وانسان نقشی درتکوین وتکامل آن ندارد. اما گروه هایی نیزاززاویه دیگری به قانونمندی تاریخ عقیده مند بودند. دسته ای قايل به اين ايده شدند كه قهرمانان وشخصيت ها سازنده تاريخ اند.اگرملتی بخواهد تحولی درسرنوشت خود ایجاد کند صرفا ازمجرای شخصیت ها ی تاریخی خود قادربه این تغییراست. برخي ديگرادعا كردند همانطور كه درطبيعت قانون تكامل انواع وبقاي اصلح جاري است جامعه انساني نيزازآن قانون حركت ازهم جنس نامحدود به سوي تنوع محدود پيروي مي كند واينكه اقويا اصلح به بقا اند . آنها تلاش كردند با داروينيسم اجتماعي تاريخ و تحولات اجتماعي را به تفسيربنشينند. برخي هم با توسل به نظريه برتري ن‍ژادی سعي كردند نژادي را مامورومنجي انسانها معرفي نموده وبراين اساس به تفسيرتاريخ وتبيين آن بنشينند. گروهي نيزبا تمسك به شيوه توليد ونقش تعيين كننده آن درتكامل تاريخ وبا پيش كشيدن بحث تضاد ديالكتيكي تلاش داشتند تا قاعده مندي تاريخ رابااين متد كشف كنند. سرانجام برخي ديگرنفع جويي شخصي ولذت طلبي را ملاك همه اموروفعاليتهاي انسان ازاخلاق تا سياست واقتصاد برشمرده وسعی نمودند تا بدين ترتيب قواعد حاكم برتكامل جامعه بشري را تعبیرکنند...
امادرواقع هیچیک ازباورهای پیش گفته ورای مرزهای تئوری تاکنون نتوانست درعمل به اثبات مدعای خود بپردازد.هریک ازباورهای فوق باطی منحنی صعود وسقوط درکنجی ازجغرافیا یا تاریخ دنیاماواگرفته وکمابیش قلمرومشخصی رابه خود اختصاص دادند. ممکن است یک دلیل این امرآن باشد که اساسا تفاوتی مهم بین انسان ودیگرموجودات( اعم ازجانداروبی جان) درطبیعت وجود دارد. قانون مندی درخصوص آن دسته ازامورصدق می کند که دارای شرایط ایستایی بوده ودرهمه مکانها وزمانها این شرایط تغییرناپذیرباشد. به عنوان مثال اگرازترکیب دوعنصرهیدروژن واکسیژن با مقدارمشخص آب بدست می آید. این قاعده درهمه مکانها وزمان ها ثابت است. اگرگیاهی درشرایط خاص رشد ونمو می کند یا حیوانی بطورغریزی نسبت به یک عمل واکنش مشخصی ازخود نشان می دهد این خصوصیات درهمه حال تغییرناپذیرو ثابت است. اما درانسان دو ويژگی اختصاصی است که آنرا ازسایر موجودات ممتازمی سازد . شاید به همین دلیل اگر درطبیعت قانونی حاکم است که با کشف آن بتوان طبیعت را مسخرنمود . این امردرمورد جامعه بشری بسیاردشواروای بسا ناممکن باشد. یکی ازاین دوویژگی منحصربه فرد انسانی «خرد» ودیگری« آزادی» است .
خرد انسان درطول تاریخ ازاو موجودی پویا وغیرقابل محدودیت ساخته است.به نحویکه اگریک واقعه تاریخی به عینه درزمانهای مختلف تکرارشود معلوم نیست که انسان درهربرهه یک واکنش مشخص وثابت نسبت به آن بروزدهد . شاید ازهمین روست که برای تغییرویا تحول در شرایط اجتماعی ویا سیاسی حاکم بریک جامعه ازنسخه ای واحد که درجامعه دیگریا دردوره زمانی دیگر جواب داده نتوان بهره جست. بی پایگی جبرتاریخ ازهمین نکته روشن می شود . اتفاقا دومین ویژگی انسان یعنی آزادی اراده واختیاردربرگزیدن کنش ها وواکنش های زیستی نیزازهمین نقطه قابل درک است.درواقع آزادی بستری است که مایه پرورش خرد انسان می گردد.همانگونه که سلب آزادی اندیشه درعصرتاریکی بشررادرمحاق سکون وبلکه سیرقهقرایی درمشی انسانی غوطه ورساخت . به همان میزان گشودن قیدها ازدست وپای خرد وشناورشدن اندیشه دردریای آزادی موجب گشت انسان عصر نوزایی باگام های بلند ترقی قادربه دگرگونی مسیر سرنوشت خود گردد. اگربه مقایسه میزان رشد وتعدد مکتب های فکری ، درجه بالندگی علم ومیزان تحولات سیاسی واجتماعی درعصرتاریکی ودوران پس ازنوزایی برآییم بخوبی اذعان می کنیم که دوویژگی خرد وآزادی به چه میزان درتغییرسرنوشت انسان ها موثربوده است.
یک نکته مهم دراین بحث آن است که توجه شود محدود ساختن خرد تنها ازناحیه حکومت های استبدادی ایجاد نمی شود بلکه این اسطوره چارچوب خود بند محکمی است که اندیشه را ازکارآمدی ذاتی اش بازمی دارد. اکنون که درکشورمان درحال طی دوره گذارمی باشیم . سزاواراست نیروهای اکتیو ونوپای جامعه بجای بازگشت به ذهنیات گذشتگان وهزینه کردن مجدد درباورهایی که درطول یک قرن اخیر میزان کارآمدی خود را به قیمت فداشدن جان انسان های بسیار درگستره زمین به نمایش گذارده اند باردیگردرصدد آزمودن آزموده ها برنیاییم. راه نومحتاج اندیشه ای نوبه نو است.

1 نظر:

Anonymous ناشناس...

salam
jaleb bood vaqan qabele taqdir ast
modrniteh.blogfa.com
bedroud

۹:۵۴ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

نوشته شده >>