جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵

جنبش دانشجویی اشتباه نکرد

مسوول دفترسیاسی نهضت آزادی طی اظهاراتی عبورازخاتمی وقانون اساسی رااشتباه جنبش دانشجویی خواند ووظیفه اصلی این جنبش را ارتقاسطح علمی دانشجویان دانست. به نظرمی رسداین اظهارنظردوشاخصه رادربطن خود نهفته دارد.
نخست آنکه دانشجو نمی بایست سیاسی باشد. دیگرآنکه اگرسیاسی شد صرفا درچارچوبی که حکومت اجازه می دهد مشی کند.
اگرچه مبرهن است کوشش علمی یکی ازوظایف اصلی دانشجویان است.وهرگاه امورجنبی مانع ازبحث وفحص علمی دانشجو گردد این به صلاح دانشجونیست وروشن است که جنبش دانشجویی درکنارمسوولیت های اجتماعی می بایست درپیشبرد کارویژه علمی دانشجویان نیزکوشا باشد . اماپیش ازهراظهارنظری درخصوص وضعیت حاکم بردانشگاه ودانشجویان می بایست پاسخ به چند پرسش مهم رایافت. درکشوری که نهادهای مدنی با سرکوب شدید حکومت مواجه اند ویکصد سال پس ازتدوین قانون اساسی هنوزحکومتگران دردرک این مهم که دست کم به اصول قانون جاری پایبند باشند ناتوانند. درشرایطی که احزاب واقعی فاقد امکان حضوردرجامعه وایفای نقش خود می باشند . درکشوری که احزاب به محض یافتن اندک جایگاهی درلایه های اجتماعی بااحضاروبازداشت فعالان خود و پلمپ دفاترواعلام انحلال تشکیلات مواجه اند. درکشوری که حکومت با به خدمت گرفتن پول نفت وانحصاررسانه های جمعی وتلاش دربستن هرمنفذی که قابلیت آگاهی بخشی به توده ها را دارد خواهان کانالیزه کردن افکارعمومی وسرکوب هرانتقاد یا اعتراض است. درچنین شرایط وهن انگیزو تاثرباری اگردانشگاه این یگانه دیده بیدارجامعه را هم ازآن بگیریم آیا دیگرامیدی به آینده این جامعه وسعادت آن خواهد بود؟ آیا فقدان این روزنه امید به معنای منتظرماندن برای هدم تدریجی همه آثارباقی مانده از فرهنگ ، اقتصاد ، اخلاق ، سیاست وهستی یک ملت نخواهد بود؟ درشرایطی که احزاب قایل به حرکت درچارچوب حاکم نتوانستند کم ترین مطالبات خود را برآورده سازند وبه عنوان مثال تشکلی مانند نهضت آزادی برغم همه مسامحه ها وسازش ها نتوانست حتی یک نماینده روانه نهادهای به ظاهرانتخابی کند وبالاترین ثمره تلاش هایشان حیات حداقلی درعرصه سیاسی بی ترتب آثارملموس اجتماعی است. پس آیا این نوع اظهارنظرها ساری کردن این نخوت به سوی تنها اندام زنده جامعه نخواهد بود؟ آیا صحیح است جنبشی که پس ازسالهای درازاکنون راه خود رایافته وبی هیچ ادعا درحال هزینه برای آزادی ملت است ترغیب به بازگشت ورجعت به راه طی شده نماییم؟ آیا بایست به جای جبران قصورخود دریاری رساندن به جنبش دانشجویی دردشوارترین شرایطش وعقب ماندن خود ازسیرشتابان تحولاتی که درلایه های پنهان این جامعه درحال تکوین است به اظهاراتی دلمشغول شویم که تنها موجب تبرئه کم کاری هایمان باشد. شاید نگاه واقع بینانه آن باشد که اذعان کنیم جنبش دانشجویی ایران مایه مباهات ملت ایران است . این جنبش درشرایطی که تند بادهای سیاسی درختان تنومند ی ازاحزاب وگروهها را ازریشه متزلزل ساخته همچنان به عنوان تنها پرچم امید برافراشته است.
واما اینکه گفته شد که عبورازخاتمی وقانون اساسی اشتباه جنبش دانشجویی است. شاید اگردستاورد دولتی که مجلس وقوه اجرایی راوحمایت گسترده اجتماعی راو پشتیبانی افکارعمومی بین المللی را وامیدهای لگد مال شده بسیاری راداشت آن بود که دست کم جنبشی که دو خرداد را بعنوان یک پیروزی تحویل آنان کرد حفظ می نمود امروزدیگرجای این اعتراض شما نبود که بگویید چرا دانشجویان ازخاتمی عبورکردند. شاید اگرآنروزکه سرنخ قتلهای زنجیره ای برملا شد پی گیری آقای خاتمی تنها درحد دراختیارگرفتن یک وزارت خانه نبود اگرآن روزکه درکوی دانشگاه فاجعه آفریدند بجای سکوت آقای خاتمی دست کم درماتم کده دانشجو حضورمی یافت . اگرآن روزکه دانشجو فریاد می زد زندانی سیاسی آزاد باید گردد خاتمی نمی گفت کدام زندانی ودست یاری به دانشجویان ستم دیده می داد اگرآنروزکه مطبوعات را قتل عام کردند حرکتی ازرییس قوه اجرائیه مشاهده می شد. اگرآنروزمجلس اصلاحات می توانست ازاختیارقانونی خود استفاده نموده وقانون مطبوعات رااصلاح می نمود. ....شاید دیگرنیازی به عبورازخاتمی نبود. اگرپاسخ همه اینها آن است که همه نهادهای انتخابی این مملکت دربرابرنهاد غیرانتخابی فاقد قدرتند وامکانی برای برآورده ساختن مطالبات مردم ندارند پس باید اذعان شود که مشکل کشور ساختاری است ودربهترین شرایط که سرسپردن حاکمیت به قانون اساسی است بازبه لحاظ مکانیزمی که این قانون دراختیارنهادهای غیرانتخابی قرارمی دهد امکان هرگونه اصلاح درساختارمنتفی است .
بااین همه دیگرچه جای هجمه به جنبش دانشجویی است که چرا ازخاتمی وقانون اساسی عبورکرد. درواقع این پرسش راباید جنبش دانشجویی ازگروه ها ونیروهایی مطرح نماید که فرجام اصلاحات شان آن شد که ازدل آن دولت نهم به ارمغان آمد. آیا این جنبش محق نیست که ازاین نیروها پرسش نماید بااین تجربه تلخ چرا بازهم براین طبل تهی می کوبید.
بهترآن است که احزاب وگروهها به جای خرده گرفتن برجنبش دانشجویی ازبارمسوولیتی که به علت کم کاری خود بردوش این جنبش نهادند را با حضورفعال خود بکاهند. سزاوارآن است که گروه هایی که هنوزدرپی راه حل های ناکارابوده ودست کم ده سال ازحرکت روبه پیش جامعه عقب مانده اند گامهای خودراسریع ترنمایند نه آنکه مانع ازحرکت توفنده این جنبش شوند شاید اینها شایسته ترین خدمتی باشد که چنین گروههای سیاسی بتوانند نسبت به جنبش دانشجویی انجام دهند .

پنجشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۵

دمکراسی آری یا نه؟

انتخاباتی دیگرشد وباردیگرتکاپوی جریان ها وگروههای سیاسی درقالب مواضع درقبال انتخابات وپیامدهای سیاسی آن ونیز نحوه برگزاری ونتایج آن پدیدارگردید.درداخل کشورگروه هایی نظیرجبهه دمکراتیک ایران وسازمان دانش آموختگان ادوارتحکیم به روشنی وبدورازقیدوشرط های بی ربط عدم شرکت خود درانتخابات را اعلام نمودند. آنان برمشکل اساسی کنونی یعنی ساختارسیاسی بعنوان سدی که مانع فایده بخشی انتخابات این نهاد برآمده از حکومت های دمکراتیک می باشد، تاکید کردند. ازسوی دیگرنیروهایی که شرط بقا خود درمدارقدرت را درگروحضوردرعرصه های حکومت ساخته می بینند باردیگربه مدد رسانه های خود هیاهوبرای هیچ رابراه انداختند تا درکشاندن بخشی ازاکثریت خاموش به پای صندوق های رای شریک اقتدارگرایان حاکم باشند.
اماانتخابات اخیرنیزهمانند سایرانتخابات سال های گذشته بااعتراض به مخدوش بودن مقدمات آن وناسالم بودن شیوه های تبلیغاتی آغازوبااعتراف به تقلب ازسوی جریانهای شرکت کننده وناخشنودی درنتایج اعلام شده آن به پایان رسید.
اکنون جای دارد تا ورای تحلیل های مقطعی ازنگاه راهبردی به این موضوع نگریسته شود.درحالی که انتخابات یک دستاورد حکومت های دمکراتیک است . آیا صرف برگزاری یک انتخابات (آنهم غیرآزاد وغیررقابتی ) کافی است که خود را دررده کشورهای دمکراتیک یا حتی بانصاب بیشترازآنان تلقی کنیم؟ درکشوری که مردم ازبسیاری ازحقوق ابتدایی شهروندی محرومند و نه تنها درعرصه مشارکت سیاسی وحق دخالت در تعیین سرنوشت کشور به شهروند درجه یک ودرجه دو تقسیم می شوند بلکه دراستفاده ازفرصتهای اقتصادی وشغلی ، حضوردرعرصه های فرهنگی واجتماعی وحتی ساحت علم ودانش نیزبه خودی وغیرخودی تفکیک می شوند. آیا اصلا قابل مقایسه با کشورهای دمکراتیک می باشیم تا اینکه بتوانیم مدعی شویم ازنصاب های آنان هم پیش تریم!! دردمکراسی های جهان افکارعمومی محق است به شیوه ای آشکاروآزاد ابرازشود. دردمکراسی های جهان ابزارمناسب برای ابرازافکارعمومی وجود دارد. مطبوعات آزاد ومستقل ازحکومت ، احزاب آزاد و انتخابات آزاد درزمره این گزینه ها می باشند. درآن کشورها معضلی به نام زندانی سیاسی وجود ندارد. درکشورهای دمکراتیک یک کاست وطبقه ای برای فرمان دادن واقشاروطبقاتی برای فرمان بردن بدنیا نمی آیند. درحکومت های دمکراتیک برمناصب قدرت گروه اقلیت بجای اکثریت نمی نشیند. دراین کشورها اهرم های نظارتی برخاسته ازملت قدرت را ملزم به اجتناب ازخود سری ودیکتاتوری می نماید ودرهمه حال آنچه حرف اول وآخررا می زند قانون ومکانیزم ها ی نشات یافته ازآن است. درکشورهای دمکراتیک اگرگفته شود میزان رای ملت است واگرادعا شود که مردم پشتوانه حکومت اند آنوقت حکومت ازبرگزاری یک رفراندوم آزاد برای تعیین ساختارسیاسی مورد علاقه مردم به وحشت نمی افتد. حال با این توصیفات آیا این قیاس نابجا نخواهد بود که برای اثبات مشروعیت ومقبولیت ساختارآن را با حکومت های دمکراتیک مقایسه نموده وبلکه فراترازآنها توصیف نماییم.
نکته مهمترآنکه این چه تناقضی است که هنگامی که ازلزوم استقرارنهادهای دمکراتیک وجامعه مدنی وحقوق شهروندی صحبتی به میان می آید دستگاههای تبلیغاتی حاکم یک پارچه درنفی وطرد شیوه دمکراسی سخن پراکنی می کنند ومنبع مشروعیت حکومت رابه آسمان می برند اما زمانی که می خواهند دردنیا تصویری ازخود به نمایش آورند پارامترانتخابات را (که اجزای همین حاکمیت نیزدرکیفیت برگزاری آن حرف وحدیث های فراوان دارند) به رخ دنیا می کشند؟ آنچه دردنیای امروز پذیرفته شده آن است که دمکراسی( گذشته ازپسوندهای ضد ونقیض همچون مردم سالاری دینی) آخرین دستاورد بشردرشیوه اداره کشوردرراستای توزیع عادلانه قدرت است. هرراهکارسیاسی که مبتنی برشیوه های دمکراتیک نباشد ناگزیرازدیکتاتوری سربرخواهد آورد. این اصلی است که حکومتگران باید آنرادریابند ونه بعنوان یک فریب تبلیغاتی بلکه یگانه راه سعادت کشوروملت سربرآستان آن فرو آرند. چراکه درغیراین صورت ناچارند سنت تاریخ را به انتظارنشینند و چون سایر بناهای غیردمکراتیک دنیا شاهد اضمحلال کاخ استبداد باشند.

دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۵

پیام دانشجو درپلی تکنیک وتهران

به فاصله کمترازیک هفته ازشورآفرینی دانشجویان دردانشگاه تهران ، پلی تکنیک این آتشفشان جنبش دانشجویی دوباره فوران کرد. اهمیت حرکت دانشجویان تنها درآن نیست که عدم محبوبیت یک جریان سیاسی حاکم را درویترین افکارعمومی نهادند. ارزش این میتینگ دانشجویی محصوربه اثبات ایستادگی وزنده بودن آن جنبش نیزنمی باشد. آنچه حرکت دانشجویان را برجسته ترمی سازد آن است که نمایندگان حاکمیت را دربرابرواقعیات عریان جامعه و بدورازتبلیغات کاذب ومسموم بوقها وبنگاههای سخن پراکنی حکومتی نهاد. دانشجویان به حکومتگران اعلام نمودند که مطالبات مردم را نه درشعارهای جمعیت های دست چین شده ونه صف های استقبال تصنعی بلکه درحنجره رسا ی دانشگاه باید جستجو کنند. فریاد های دانشجویان گرچه آمیخته با خشم ودرد بود ونوعا درچنین فضاهایی کمترامکان پذیرش مطالبات برحق برای مخاطبان است . امابرای احمدی نژاد درورای این فریادها پیام روشنی نیز قابل تشخیص بود.ازهمین روی احمدی نژاد خودرابرآمده ازدانشگاه خواند ودرد آشنای بی عدالتی ها موجود درجامعه . امامگرراه اثبات صداقت شعاردادن است. اگرکسی شعارعدالت ومبارزه با مفاسد اقتصادی سرمی دهد باید درعمل ثابت کند که شعارها تنها محدود به ایام انتخابات نیست ومواجهه با باندهای قدرت که به مدد رانت های سیاسی سالهای سال مشغول تجمیع ثروت شخصی اند تنها تا آنجا پیش نمی رود که با یک سخن یا پیام یا دستورمتوقف شود.اگر قراراست دانشجویان باورکنند که آنکه شعارمبارزه با قارون ها را سرمی دهد درعمل پایبند به شعارهای خود است باید ثابت شود که قارون ها درهرمقام ولباسی که باشند به میزمحاکمه آیند. باید قداست های کاذب رادرهم شکست. آنکه دیروزازتوزیع پول نفت درمیان توده ها می گفت وبحث مقابله با مافیای نفتی و... را سرمی داد باید اعلام کند که دراین کارنامه یک سال واندی چه نمره ای به خود می دهد. خصلت دانشجویی رانه دررویه های پوپولیستی بلکه باید درامثال«پیام دانشجو» سراغ گرفت که برعهد خود درمواجهه با صاحبان مکنت وقدرت استوارماند وهیچ عتاب ودستوری آنراازتداوم راه بازنداشت تا آنجا که تنها راه چاره رادرتوقیف وتعطیل آن دیدند. مصلحت جویی ومماشات طلبی ممکن است منتهی به کاخ قدرت شود اما به یقین راهی به پهنه عدالت خواهی نخواهد داشت.
دانشجویان همچنین می خواهند بدانند که چرا برخلاف حقوق انسانی وقانونی شان به جرم حرف زدن یا فعالیت دانشجویی ازحق ادامه تحصیل محروم می شوند.چرا شماری ازدانشجویان هم اکنون درسلولهای حکومت محکوم به حبس اند. کیانوش سنجری ، کیوان رفیعی ، بهروزجاوید طهرانی ، امیرساران، مهردادلهراسبی ، عباس دلدارو...خیل فراوان دانشجویان وجوانان چه وقت ازرنج زندان رها می شوند و
تا چه زمان باید به تاوان فکروسخن خود به صلیب صدایشان مصلوب شوند.آنکه برآمده ازدانشگاه است خواهان فضای بازسیاسی است، نمی شود که خواهان سرکوب دانشجویان باشد.آنکه برآمده ازدانشگاه است خواهان بال وپردادن به عرصه علم وتقدیرازساحت دانش است ، نمی شود که دسته دسته ازمفاخردانشگاه را خانه نشین کند. ازدانشگاه هرگزترویج جهل وخرافه برنمی آید. رساترین صدای دانشگاه آگاهی بخشی، صلح جویی وبشردوستی است. درطول تاریخ تنها دو گوهراست که مکرردرمکرر ازدانشگاه برمی آید آزادی ، عدالت .

جمعه، آذر ۱۰، ۱۳۸۵

چه آتشی است نهفته دراین آذر

شاید گزاف نباشد که اگرعنوان شودازدیرباز گروههای دانشجویی هرماه مهررا چشم براه آذرآغازمی کنند. آبان رادرتدارک آذرپشت سرمی گذارند ودرآذر، گویی همه آنچه ازالتهاب این بغض فروخفته فریاد آزادی وعدالت که سالها درسینه جای داده اند را به شراره های آذرمی سپرند. شایدازآنروکه این ودیعه ای است که تاریخ به دستشان نهاده و ازهمان شانزدهم روزی که" سه قطره خون"صحن دانشگاه رارنگین ساخت آن میعاد به ثبت رسید. نسلهایی که دسته دسته آمدند ورفتند دست به دست وسینه به سینه آن راحفظ کردندواین پیمان راهمچون روحی که می بایست در کالبد دانشگاه حفظ شود به آیندگان سپردند.
وشاید سینه آن معلم ازاین آذرآکنده بود که کلام درحنجره اش چنین" گر" می گرفت که:" اگراجباری که به زنده ماندن دارم نبود خودرا دربرابردانشگاه آتش می زدم همانجایی که آذرمان درآتش بیداد سوخت"
اکنون اما چند صباحی است که دیگرمویه کردن برجان دادگان طلوع صبح راهم تاب نمی آورند. دیگراکنون تنها خاوران مزارممنوعه زاری برستمدیدگان نیست. داغداران کوی دانشگاه راهم حق دادخواهی بلکه سوگواری نیست.حکم کردند که اکبرمان را باجسم مجروح وقلبی مالامال ازعشق باید درسکوت وتنهایی درخاک سرد نهند. برفروهرهای به خون تپیده حق سوگواری درخانه شان هم نیست. و... دراین مرگ آباد چه عجب که دانشجو را به خانه اش هم راه ندهند. اگرسال گذشته به بهانه آلودگی هوا دانشگاه رادرروز16 آذرتعطیل کردند وبردرب آن زنجیرزدند ( شاید ازآن رو که مبادا این هوای تصفیه نشده ازدرورودی به فضای گورستانی دانشگاه رخنه کند وسکوت سنگین آنرا برهم زند.) اکنون دانشجورابه خانه اش راه نمی دهند تا هم دربیرون مجوزفریاد نداشته باشد وهم درخانه اش امکان ناله سردادن . دانشجورابه خانه اش راه نمی دهند تا اگربا اشغال مکان فعالیت امکان بالندگی افکارراازاوستاندند جایی برای آه کشیدن هم نداشته باشد. دانشجورابه خانه راه نمی دهند تا اگردرزندان گوهردشت زندانبان به دربند شدگان عقیده ونظربگوید شما درچشم من بدتراززندانیان موادمخدرومرتکبان به قتل هستید . دانشجو جایی نداشته باشد که براین ظلم فاحش مویه سردهد.دانشجو را به خانه راه نمی دهند تا اگردشنه تحجروارتجاع سینه اورادرید مامن وپناهی نیابد. دانشجو را به خانه اش راه نمی دهند تا اگردیگری را به نام دانشجو به مجیزه گویی وسرسپردگی به خداوندگاران زروزوروتزویرواداشته اند . دانشجونتواند ازکیان وعزت وشرف خود دفاع کند.
دانشجو را به خانه راه نمی دهند تا دیگر16 آذری راشاهد نباشند. اماتوسن آزادی با چکمه وتازیانه رام نخواهد شد. این خاکسترسردی که برچهره دانشگاه پاشیده اند برباد خواهد رفت وشعله های آزادی وعدالت بازسربرخواهند کشید . این آتشی است که درنام این ماه هم نهفته است شاید بتوان آنرا چندی درپس خاکسترنهان ساخت اما خاموشی آن هرگز.