شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶

انفرادی


به یاد دانشجویان وهمه ی آزاد یخواهان دربند که درسلول های انفرادی صبح را انتظارمی کشند

«انفرادی»

دردهلیزبی انتهای سکوت
ومحو سوسوی شهردرآغوش وادی فراموشی
درسرزمین انجماد سایه ها ،
که درپس هرگام حصاری است به نام دیوار
افسوس که ره نیست به آن، بر نیزه های خورشید هم
و گویی که نیستند
میلیون ها میلیون انسان که آنسوی ترند
شبانگاه چون رسد، سپاه بی آشیان سحاب
مقبره می سازد درآسمان ازبرای ستارگان
و تنها قله ی آرزوی تو...
کاش
درظلمت شهر سکوت
دشنه ی آدرخش فرو آید بردیوارشب
وه! این صدای رعد است وسرآسیمگی سکوت
و برق که یکباره می کشد نقاب ازشب
آنگاه قطره های تند باران
که جزدرباغ خیال برچهره جاری نمی شوند
و این ....
تنها هوای تازه است!
لحظه ها دیگرلحظه نیست، ساعتها وسالهاست
دردی که می برد وجودت را برتابوت لحظه ها
....آخ....
این ناله و فریادِ هم داستان توست
درد صدایش شکسته تکرارلحظه ها
بی هیچ سایه ای
تا انتهای سکوت می رود و باز می آید
... کاش نبود این همدم ...
وقتی که نگاهت بازمی کاود بر افق
درپس هرگام حصاری است به نام دیوار
و... نامش ... انفرادی.

شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۶

شعله ای درقلب یخ زده تهران


نزدیک است تا بهارمیتینگ های دانشجویی درخاطرخیابان های تهران قندیل بربندد. حتی قلمرو آخرین سنگرآزادی ازسیراب ساختن عطش آزادیخواهی بازمانده ، افزون بر یک ماه است که بیش از 30 دانشجوی آرزومند آزادی به جرم باور به مارکسیسم درچنبرسرد اوین گرفتارآمدند. شمار نامعلومی ازدیگر فعالان سیاسی دموکراسی طلب نیزبه جرم اندیشه لیبرال اعم ازدانشجو، کارگر، فرهنگی ، زنان و… درسلول های کهنه یا تازه ساز اما تنگ وبی روح نشسته برجای جای میهن ماه ها و سال هاست که اسیرخشک اندیشی حاکم برکشورند. ازفردای به مسلخ بردن جمعی مطبوعات مستقل دراردیبهشت 79 تا زدن برچسب روزنامه منتقد برتارک کیهان شریعتمدار دیگرمدتها ست که دکه های عرضه جراید مشتاقان چندانی به خود ندیده است. کافه کتاب ها را که نوآوری برای شکستن یخ بازارکتاب بود پلمپ کردند. دختران وزنان که تابستان را با کابوس چند تارمو به آخررساندند زمستان را با تاوان چکمه ها آغازکردند تا دامن حکومت ایدئولوژی آغشته به نا امنی نگردد.پرونده مرگ های پرسش برانگیزدرزندان نام دکترزهرابنی یعقوب رابه لیست سیاه خود افزود تا زهرا(زیبا ) کاظمی، اکبرمحمدی ، فیض مهدوی و… آخرین نام های این فهرست جانکاه نباشند.
برف سرمای زمستانی را درعمق شهرها وروستاهای سراسرایران رسوخ داده تا فضای طبیعت با اتمسفرسیاسی ایران هم رنگ شود. دیگر کسی نام «کارتن خواب » راهم به یاد ندارد و تنها هرگاه زیرنویس تلویزیون دولتی درخواستی از شهرداری تهران برای پناه دادن به بی خانمان ها را به نمایش می آورد آنگاه مردم درمی یابند که درواقع بی پناه دیگری درخیابان های تهران از سرما جان داده است. شاید اگر انتخابات درفصلی جززمستان بود این زیرنویس ها هم ظاهر نمی شدند.
گروههای اصلاح طلب همچنان درحد تکراردرخواست دوره های گذشته خود ازمردم برای داوطلب شدن به حوزه ثبت نام درفرمانداری ها مانده اند. بدون تردید فرمان بعدی آن است که مردم درپای صندوق های رای هجوم برند. هنوزمعلوم نیست چطور شعارفشارازپایین چانه زنی ازبالا درعمل تبدیل به فشاربرپایین پرسه زنی دربالا تبدیل شد.افسوس که برخی اصلاح طلبان ازاین خیال خوش فراترنرفته اند که پس از دعوت بی حساب ازمردم اکنون می توانند ناظران بین المللی را نیزبرای انتخابات دعوت کنند.
اما درکشاکش این جدال های کسالت آورسهامداران قدرت درجمهوری اسلامی خبری فراسوی حکومتگران جان تازه ای برپیکرآزادیخواهان دمید. حضوردهها تن ازنمایندگان گروه ها ی سیاسی خارج ازحاکمیت وفعالان حقوق بشر درمنزل حشمت اله طبرزدی ، موضوعی که بوی تازگی ورخ داد تحولی نو درعرصه کنشگران سیاسی درون مرزمی دهد. شاید اولین پرسش آن باشد که چه شد و نقطه شروع این حرکت ازکجا آغازشد؟ آن شب گرم تابستانی که اکبرمحمدی درزندان اوین جان داد وسازمان دانش آموختگان ادوارتحکیم وحدت مجلس یادبودی درمحل دفترخود برگزار کرد ونیروهای گوناگون خارج ازحکومت درآنجا گردآمدند؟ یا آن روزهای آغازین ماه مهر سال 77 که نیروهای دگراندیش دردفتراتحادیه اسلامی دانشجویان ودانش آموختگان به بحث پیرامون نهضت اصلاحی پرداختند. همان گردهمایی که ازیک سو برخی اصلاح طلبان مستقردروزارت کشورحضورداریوش فروهردرآن جمع را برنتابیدند و ازسوی دیگر اقتدارگرایان دفتراتحادیه را پس از7 سال استقراردرآن محل شبانه به کمک نیروی انتظامی و… تخلیه اجباری نمودند… اما درواقع هیچ اهمیتی ندارد که نقطه آغاز این پیوند چه وقت و چگونه بود. نکته مهم آن است که نیروهای دمکراسی خواه و آزادی طلب اکنون به جایی رسیده اند که ضرورت این همبستگی ملی را ازمقام شعار به عمل آورده اند. این نشانی ازپایان عصرسرگرم شدن به اصلاحات درون حکومتی است. این آیتی اززایش عصر تحولگرایان است.اشتباه اصلاحات نه درحرکت مسالمت آمیز و آرام بلکه درزاویه این حرکت بود. تفاوت تحول گرایان با اصلاح طلبان اختلاف در سمت وسوی حرکت است . اصلاحات میل به تغییر روبنایی و تحول گرایان تصمیم به تغییربنیادی دارند.پرواضح است که این همه راه نیست اما تردیدی نیست که این یک گام مهم وتاریخ سازدرفرآیند جنبش آزادیخواهی مردم ایران است. این همان شعله ای است که دانشجویان ودیگرآزادیخواهان دربند و توده های خسته ازستم می توانند به دیده امید به آن بنگرند. این شعله ای است که اکنون درقلب یخ زده تهران سر برکشیده و می تواند گرمی بخش آینده ایران باشد .